درختواره
|
درنگی نو بر لایههای تقلید درنگی نو بر لایههای تقلید حقیقت تقلید، واقعیتی است که عملا در بیشتر ابعاد زندگی پذیرفته شده است، اما با نامهای دیگر و اشکال متفاوت.
البته مقصود از پذیرفته شدن تقلید، این نیست که تمامی موارد آن، عقلایی و درست است. بلکه مقصود این است که با صرف نظر از درستی و نادرستی آن، این امر واقعیتی است که در تمامی جوامع بشری به شکل گسترده مشهود است.
تقلید با همه شیوع و رواجی که در جامعه دارد، احیانا مورد اشکالاتی قرار میگیرد، که عمدتا در حوزه دینی است.
سیر علمی اقتضاء میکند که در آغاز حقیقت تقلید را بشناسیم (مقام ثبوت).
در این مرحله موضوع بحث، یعنی حقیقت و واقعیت تقلید معین میشود.
سپس به درستی آن از منظر خرد و دین بپردازیم (مقام اثبات از منظر خرد و دین).
و در نهایت شبهات و هیاهوهای مطرح شده در تقلید را بررسی نماییم. (مقام مانع)
پس در آغاز، بر تجزیه و تحلیل تقلید متمرکز میشویم تا در پرتو آن بتوانیم درستی و نادرستی آن را درک نماییم.
البته روشن است که درک درست تقلید، بهترین روش برای پاسخگویی به شبهات نیز هست.
بر این اساس هدف عمده این نوشتار تمرکز بر درک درست تقلید است و نه صرف مرتفع ساختن اشکالاتی که در این راستا مطرح شده است.
اما پیش از هر چیزی شایسته است اشارهای به برخی از ابعاد فایده و ثمره بحث داشته باشیم.
شناخت اهمیت و جایگاه بحث تقلید به این مهم کمک مینماید.
... آیه نفر، قویترین برهان وجوب تقلید آیه نفر، قویترین برهان وجوب تقلید در نوشتار «برترین و فروترین لبیک به آیه نَفْر» به تفصیل درباره آیه نفر سخن گفته شده است. بخشی از این نوشتار به بحث تقلید ارتباط دارد. توجه شما را به گزیدهای از آن بخش، جلب میکنیم.
در آغاز نگاهی به خود آیه نفر میافکنیم.
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینْفِرُوا کافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ (التوبه 122)
و شدنی نیست که مؤمنان همگی (با هم) کوچ کنند. پس چرا از هر جمعیت (و طبقهای) از مؤمنان، دستهای (نمیٔشتابند و) کوچ نمیکنند تا (اولا با دریافت دین) در دین آگاهی یابند و (ثانیا) قوم خود را –وقتی به سوی آنان بازگشتند- بیم دهند. باشد که آنان پرهیز کنند.
آیه نفر به کمک روایات ذیل آن، مردم را به سه طبقه نافرین (کوچ کنندگان برای تفقه) و قاعدین (کسانی که کوچ نکردهاند ولی به انذار نافرین حذر میکنند) و اعرابی (بیگانگان از دین) تقسیم میکند.
اعرابی یعنی همان بیگانگان از دین، خارج از بحث ماست.
به تصریح قرآن، ویژگی نافرین، تفقه و سپس انذار است.
... تقلید سدّ سوق الجیشی تقلید سدّ سوق الجیشی مسئله تقلید، مسئلهای است با دو بُعد متفاوت، یک بُعد آن در علم اصول فقه بررسی میشود و بُعد دیگر آن در علم فقه.
در این مسئله، ابتداء اثبات میشود که فتوای عالم عادل برای عامی حجت است یا خیر و عمل به آن جایز است یا حرام.
اما این مسئله با همه مسائل اصولی و فروع فقهی دیگر تفاوت عمده دارد و از همین رو طرح آن ضرورتی فوق العاده میطلبد.
در ادامه تفاوت مسئله تقلید با سایر مسائل را از چند زاویه بررسی میکنیم:
۱) تقلید دومین شاهراه امتثال تکالیف الهی
۲) تقلید، دروازه حیات و پویایی جامعه شیعه
۳) تقلید در دوران غیبت، نخستین سنگر در مقابل مهاجمین
۴) اشتراک کانونهای متضاد در تهاجم به... نگرش وحی به استنباط نگرش وحی به استنباط دستگاه شناخت از خرد آغاز و به شناخت پایان مییابد.
و صد البته کلید تمامی حرکتهای انسانی از ایمان گرفته تا بندگی همه و همه (مجموعه حرکتهای جوانحی و جوارحی)، گوهر ارزشمند شناخت است.
استنباط در دستگاه شناخت جایگاه و نقشی بس خطیر و فوق العاده حیاتی برای انسان دارد.
با توجه به عظمت و ضرورت دین در حیات انسانی، استنباط دین به عنوان یکی از شاخههای استنباط، از مهمترین نیازها و والاترین جایگاه و پر حاصلترین برداشتها است.
پنهان ماندن عظمت استنباط از خِرَدهای خُرد، تبعات منفی بسیاری داشته است.
ساده پنداری دین و به تبع آن خورده گرفتن بر نظام علمی دین به شکل عام معلول ناشناخته ماندن جایگاه استنباط است.
اثرات مخرب ساده پنداری دین در حوزه معارف و عقاید گفتنی نیست!
تنها با اشارهای برای نکته سنجان از آن میگذریم.
حاصل ساده پنداری دین در حوزه معارف پنهان ماندن عظمت علمی دین، مهجوریت حقایق وحی، غربت و مظلومیت ائمه دین و محرومیت امت اسلام است.
اثرات مخرب ساده پنداری دین در حوزه فتوا (نظام علمی استخراج احکام الهی) به شکل خاص نیز اندک نبوده است.
با توجه به آن چه گذشت میتوان گفت ساده پنداری دین مادر فاجعههاست.
شناخت جایگاه استنباط شاه کلیدی است که میتواند ما را در درمان این فاجعه یاری دهد. مرجعیت ائمه علیهمالسلام در آینهی وحی مرجعیت ائمه علیهمالسلام در آینهی وحی احادیث فراوانی درباره مرجعیت مطلق ائمه علیهم السلام آمده است و گردآوری همه آنها چندان آسان نیست. از این رو به چند حدیث مختصر بسنده میکنیم.
حمزه پسر طیار برخی از خطبههای امام باقر علیهالسلام را بر امام صادق علیهالسلام عرضه داشت تا به جایی از آن خطبهها رسید، حضرت به او فرمود: دست نگهدار و ساکت باش، سپس امام صادق علیهالسلام فرمود در آن چه که بر شما نازل میشود و حکم آن را نمیدانید، اختیاری ندارید مگر این که دست نگهدارید و متوقف شوید و آن را به ائمه هدا علیهمالسلام ارجاع دهید تا این که آنان شما را بر راه راست رهنمون شوند و نابینایی در آن را از شما بزدایند و حق را در آن مورد به شما بشناسانند؛ چرا که خداوند فرموده است پس اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید.[1]
امام صادق علیهالسلام فرمودند به راستی که در آن چه بر شما نازل میشود و حکم آن را نمیدانید اختیاری ندارید مگر این که دست نگهدارید و متوقف شوید و آن را به ائمه مسلمین علیهمالسلام ارجاع دهید تا این که آنان حق را در آن مورد به شما بشناسانند و شما را بر راه راست رهنمون شوند؛ چرا که خداوند فرموده است پس اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید.[2]
عبد الله بن جندب از امام رضا علیهالسلام در حدیثی چنین نقل نموده است، امام علیهالسلام فرمودند به راستی که اینان گروهی هستند که شیطان برای آنان عارض شده است و به شبهه مغرورشان کرده است و امر...
|